گاه وقتا انقدر خوشحالم که احساس میکنم خوش بخت تر از من تو دنیا وجود نداره....
گاهی وقتا انقدر ناراحتم که زمین و زمان رو بهم میدوزم و احساس بدبختی میکنم....
گاهی وقتا به خاطر کمک کوچیکی که به یه رهگذر کردم خوشحالم و به خودم افتخار میکنم....
گاهی وقتا به خاطر یه کار اشتباهم عذاب وجدان میگیرم و از دلشوره عواقب اون کار تمام روز رو به خودم زهر میکنم...
گاهی وقتا به وسایل کوچیکی که دارم قانعم ولی گاهی وقتا چیزهای خیلی بزرگ یا دست نیافتی هم قانعم نمی کنه.....
گاهی اوقات تصمیم میگیرم موفق بشم،پولدار بشم،خوش بخت بشم و با افتخار زندگی کنم .....
ولی گاهی وقتا به خاطر یکمی کسالت همه ی این تصمیمات دود میشه میره هوا و به خودم میگم:برو بابا....
گاهی وقتا خبیس میشم....
گاهی وقتا مهربون.....
گاهی ناراحتم...گاهی خوشحال....
گاهی همه رو دوست دارم......ولی گاهی وقتا از همه متنفر میشم....
همه ی این گاهی ها جمع میشه و منی رو میسازه که توی این جهان یه آدم معمولیم؛شاید یه تاثیر خوب به جا بزارم ،شایدم یه تاثیر بد...
شایدم اصلا تاثیری نذارم....
همه ی این گاهی ها جمع میشه و دختری رو میسازه که تمام سعیش رو برای خوشحال کردن دیگران بکار میبره...
دختری رو میسازه که میخواد برای خداش بهترین بنده باشه....
دختری رو میسازه که داره برای شما این مطلب رو مینویسه.....
دختری به نام سارا........
وقتی خوندید حتمااااااااااابرام نظر بزارید لفطاااااااااا
.: Weblog Themes By Pichak :.